seNse

دفتر عمر

seNse

دفتر عمر

آغاز بی دلیل ...

دیروز همین خاطره امروز و فردا رویای امروز است ، و آن روحی که در درون ما را می خواند ، می اندیشد ، هنوز در دایره همان نخستین لحظه ای است که تو آغاز کردی و چه زیبا بود آغاز با هم بودن، ما از این پس مثل گذشته در کنار یکدیگر می ایستیم اما نه تنگاتنگ بلکه دورا دور ، زیرا که ستونهای معبد دور از هم ایستاده اند و فراموش نمی کنیم که روز پایان همان روز آغاز است .

نظرات 6 + ارسال نظر
بهنام یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ق.ظ

شب بخیر . عالی بود . اما همیشه دوباره با هم بودنا آینده روشنی نداشته . برا من که اینطوری بوده .

فاطمه یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:55 ق.ظ http://daryatanhast.blogsky.com

سلام
ممنون که بهم سر زدید...
شما هم وب خیلی خوبی دارید...
روزی از روزها
شبی از شب ها
خواهم افتاد و خواهم مرد
اما می خواهم هر چه بیشتر بروم
تا هر چه دور تر بیفتم
تا هر چه دیرتر بیفتم
هر چه دورتر و دیرتر بمیرم.
نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه
پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم
افتاده باشم و جان داده باشم
همین...


خوشحال میشم دوباره بهم سر بزنید...

فاطمه دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:41 ب.ظ http://daryatanhast.blogsky.com

تنها خداست که نمی توان به انتظارش ماند.در انتظار خدا به سر بردن یعنی درنیافتن این که خدا در توست.خدا را با خوشبختی مسنج و همه خوشبختیت را در لحظه گذرا بنه....

فاطمه سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:29 ب.ظ http://daryatanhast.blogsky.com

بازم ممنون از حضورتون...
سبز باشید...

فاطمه پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:39 ق.ظ http://daryatanhast.blogsky.com

سلام همسایه...
امیدوارم خوب باشید...
با مطلبی با عنوان تنهایی تنها دارایی من... به روزم....
سر بزنید خوشحال میشم...

ببخشید اگه بهتون سر نزدم, سه روزی مهمون خدا بودم...
سبز باشید...[گل]

عباس شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:27 ب.ظ

عجب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد